سلام دوستای گلم .
شماخیلی مهربونین ...خیلی خوب راهنماییم کردین .
خیلی دوستون دارم مطمئن باشین به حرفاتون گوش میدم .
من ازقبل تصمیمموگرفــــــــــــته بودم که بیخیالشون بشم .اما ف نذاشت .
گفت اگه بتونی یه راهی پیداکنی که بهت اعتمادکنم منم عشقموبهت ثابت میکنم ....
من چیزی نگفتم راستش دیگه خسته شدم .ازاین زندگی ...
زندگی که توش همش مجبورم حرفاموثابت کنم ..زندگی که توش همه دروغ گومیبیننت ...
خستــــــــــــه ام ...
شایدحرفای ف راسته .اون نمیتونه بهم اعتمادکنه .منی که همه جوره ازعشق ب حرف میزدم .
یهوبی هیچ دلیلی گفتم نمیخوامش ....
حق داره ...
دیگه ازخودمم خسته شدم .دست میشکم ومیرم .بذاربهم بگن دروغ گو،بی رحم ،پست ،حالاهرچی ...
مهم اینه که هیچ کدوم ازاینانیستم ..دیگه میخوام واسه خودم زندگی کنم .
شایدم حالاکه دونفروبه خودم علاقه مندکردم دربرابرشون مسئولم ...
خوب باشم .مهم نیست.من فقط میخوام "بیخیال شم"همین !
راستی بازدیدکننده های عزیزلطفاباگوگل کروم واردبشیداین قالب هابافایرفاکس همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0