این سه تااس که الان داد (گفت باعمو(بابام)حرف بزن تاکمکم کنه تابتونم ادامه بدم ..(بعدش قضیه ب که باخالم حرف زده واینا )منم گفتم برواداره ..)
_رفتم اداره ...گفتن نمیشه ..بزرگم ...بهتره همه چی بسپاریم دست قسمت خوبه رها
_اگه دوست داشته باشه بعداینکه خدمتش تموم میشه میادسراغت
_الان به خداحالم خوب نیست هیچی نگورهاامشب شب قدره ولی من جای اینکه به خدافکرکنم دارم به توفکرمیکنم همش توفکرتوام ببخش که اینوگفتم
فعلاخداحافظ.
_منم اس دادم :ببخش شب احیاتم خراب کردم .الان دارم گریه میکنما.باشه همه چی میسپاریم دست قسمت همه چی رو.بای کلا.
اخ جون برای اولین بارگفت خواهش میکنم خودتوناراحت نکن رهای عزیزمن خودتوعذاب نده بای
اخ جون بهم گفت عزیزمن برای اولین بار
الان یعنی سرم داره میترکه .الان شدیدااحتیاج دارم بایه بزرگترمشورت کنم امانمیشه میترسم .یاعلی به حق امشب خودت به دادم برس.
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1