سلام بچه هاخوبین؟؟؟
من که اصلاخوب نیستم اصلا!
به فروغ گفته بودم که بهش بگه ازاین حرفش خیلی ناراحت شدم
اونم گفته برواینوبهش بگومن التماس دخترجماعت نمیکنم منت هیچ دختری هم نمیکشم میخوای بخواه نمیخوای نخواه من نمخواستم ازهم جداباشیم
خودت همه چی روتموم کردی
به نظرتون معنی این جمله اش چی میتونه باشه ؟؟؟
غرورش بیش ازحدش؟؟؟یااینکه فکرکرده جدی جدی کسیه وماخبرنداریم؟؟؟!!!
آخه بیشعورماکی خواستیم منت بکشی ؟؟؟
یه کلام گفتم بگو نرو ببین چقدبادشد؟؟؟به نظرتون اگه منودوست داشت اینومیگفت؟
بهم گفت آبروی دوست داشتن وبردم حالابهش نشون میدم کی برده من یااون ...
بچه هامن خیلی فکرکردم تصمیم گرفتم هردوشونوامتحان کنم .
این کاروکردم وانشالله خبرش فرداپس فردایااگه خدابخوادبه گوشم میرسه .
به فروغ گفتم بروبهش بگو ..یه دختره هست تورودیده وازتوخیلی خوشش اومده خیلی دلش میخوادباهات حرف بزنه
شمارشوبهت بدم ؟؟؟؟
به فروغ گفتم اگه گفت اره بده توبگوپس رهاچی اون که دوست داشتواینا..اگه هم گفت نده که غیرممکن میدونم بگه که هیچی .یعنی واقعابهم وفاداره
اگه واقعاعاشقم باشه ،میگه که عاشقمه ونمیخوادباکس دیگه ای باشه
ولی اگه لیاقت عشق منونداشته باشه بااینکه میدونه دوسش دارم،به راحتی میره سراغ یکی دیگه...
اگه لازم بدونم خودم نقش اون دختره روبازی میکنم .
وتاجایی پیش میرم که بهش بگم آبروی دوست داشتنوبردی ف !!!
مطمئنم میگه شمارشوبده.چون میدونم منودوست نداشت!
فقط منتظرم فروغ بگه ف گفته اره ،تامنم بگم حالاداداشتوشناختی ؟؟؟؟؟؟؟
شایدم ف جواب نده بخوادفکرکنه یاحدس بزنه کارمن بوده شایدم اول بخواددختره روببینه ...نمیدونم !!!!
گفتم به ب هم بگو که رهاتصادف کرده حالش بده ببین چه عکس العملی نشون میده .
دوشب پیش که نشسته بودیم ،یهوشنیدم یکی اسم ب روصداکرد پریدم رفتم بیرون دیدم اومده
تامنودیدخندیدوگفت :واو!!!
بعدش همش بهم خیره شده بودبیچاره !منم دستام میلرزید.همون شب بودکه ف اون حرف بدوبهم زد.
بچه هابخداقسم نمیدونم چرا..ولی هروقت دلم ازکسی میشکنه یامیگیره ب جلوم ظاهرمیشه ...
اخه اون ازبچگی ازبچگی تنهاپناهم بودوقتی کسی رونداشتمواحساس تنهایی میکردم ...
ازبچگی اون بوده وهست ..
مثل بقیه نرفته مثل بقیه دلمونشکسته
باوجودتمام ظلمایی که بهش کردم هنوزم وقتی منومیبینه لبخندمیزنه عین قبل عین اول که بهم ابرازعلاقه کردانگارهیچی نشده!!!
همیشـــــــــــــــــــــه !حتی وقتی بهش حسی ندارمم وقتی توخیالم بغلش میکنم اینقداروم میشم که نگوووو...
نمیدونم چراخداهروقت دلم میگیره اونوسرراهم قرارمیده
همیشه تووقت تنهایی ،وقتی به کسی نیازدارم به یادشم ...
اماحیف ....
معلوم نیست چقدرازدستم ناراحته اماالانم تامنومیبینه اینقدخوشحال میشه ...اصلاجم نمیخوره ازجایی که من هستم
ولی وقتی ف هم اونجاباشه سریع میره بیرون !!!
قبلناهم وقتی من ب رودوست داشتم وف میفهمید...سریع میرفت بیرون اصلاجایی که منو ب بودیم نمیموند!!!!
هی چه روزگاری بوداااا!!!
ولی فروغ به ب نمیگه نمیدونم جرااصلادوست نداره باهاش باشم .
ازش میپرسم ...
میدونیدسخت ترازهمه اینه که بهت بگن بودونبودت فرقی نداره!!!!
میدونی غیرازدوستام ..تقریباهمه اینوبهم گفتن...
امروزاینقدگریـــــــــــــه کردم ..
خدایــــــــــــآ اومدم پابوس امام رضا (ع)دعاکردم خواهش کردم اشک ریختم
ناامیدبرم نگردون ...کمکم کنیدتوروخدااااا!!!
کمکم کنید...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0